اين بيمارى معمولا از خرابى و ناتوانى كبد ناشى مىشود. گاهى نيز علت را بايد در ناتوانى ديگر اعضاى بدن مانند معده، روده، اعضاى تناسلى، صفاق و طحال جستجو كرد. در چنين شرايطى هم باز كبد ضعيف و ناتوان مىگردد. طب قديم اين بيمارى را به سه نوع تقسيم كرده است:
١ -استسقاء ذقى-در اين حالت آب در شكم جمع شده و دست و پاهاى بيمار آماس مىكند.
۲-استسقاء لحمى-آب يا ماده بلغمى به اندامها رفته و سراسر بدن همچون جسد مردگان آماس مىكند.
3-استسقاء طبلى-باد در شكم جمع شده و آماس مىكند. گاه در اين حالت آب هم وجود دارد. علت استسقاء را از سوء مزاج، سده، آماسهاى كبدى و مشاركت اندامهاى ديگر دانستهاند.
-چنانچه طبيعت بيمار «گرم» باشد اين امر ايجاد اختلال و ناتوانى در كبد مىكند كه در نتيجه گرمى، كبد نمىتواند بدانگونه كه بايد غذا را بپزاند و همه آن را تبديل به مواد قابل جذب سازد. به سبب تزايد گرمى، بدن گداخته شده و عوارضى نظير قى، استفراغ، اسهال و عرقريزى روى خواهد داد.
-چنانچه بيمارى ناشى از سوء مزاج سرد باشد حرارت طبيعى بدن كم شده و كبد دچار ضعف گرديده و نمىتواند خوراك را مستحيل و تبديل كامل نمايد. علت بروز سوء مزاج سرد بيشتر بواسطه خرابى طحال مىباشد كه مواد سودائى زيادى ترشح كرده و اين مواد با رفتن به معده موجب از كار افتادن معده و در نتيجه تورم كبد و بروز استسقاء مىگردند.
-اگر علت بروز استسقاء از خرابى كبد باشد پاها ورم كرده و بيمار سرفههاى خشك خواهد كرد.
-اگر علت بيمارى از گرمى كبد باشد تشنگى، تلخى دهان، لاغرى بدن، استفراغ صفراوى و سوزش ادرار رخ خواهد داد و رنگ بول نيز مايل به سرخى خواهد گرديد.
-اگر علت از سردى كبد باشد بىميلى به آب، ترشى دهان، ضعف گوارش و ديگر نشانههاى بلغمى خواهد بود.
در استسقاء گاه كبد بزرگ شده و بخشى از فضاى شكم را فرامىگيرد و گاه به عكس كوچكتر مىشود.
هرگاه علت از حرارت باشد بايد داروهائى تجويز شود كه حرارت بدن را كم كرده و مقوى معده، كبد و كليههاى گرم باشد. آب انار، آب آلو، پرتقال و ساير مركبات، آلبالو، گيلاس، زرشك، خيار، كدو، هندوانه، آب ترب و برگ آن خيلى مفيد هستند. با توجه به اينكه ترب طبيعى مايل به گرم دارد لذا بايد آن را با سكنجبين يا آب آلو و امثال آن به بيمار داد تا تعديل حاصل گردد. سركه نيز تشنگى فرد مستسقى را تسكين داده، سده را مىگشايد و استسقاى گرم را نفع مىرساند.
براى لينت مزاج، پوست هليله زرد، شيرخشت، بيدخشت، آلو و فلوس مىدهند و يا تنقيه از مغز فلوس ١٠ ، بنفشه ٣ ، گل خطمى ٢ ، گل پنيرك ٢ و ريوند چينى تا ٢ ل به كار مىبرند. اگر بخواهند مزاج بيشتر عمل كند يك مثقال سنامكى بر آن مىافزايند. گاهى لازم مىشود كه فلوس خوراكى دهند. نسخه آن عبارتست از مغز فلوس ١٢ ، ترنجبين ١۶ ، بنفشه ۴ ، ريشه كاسنى ٢ ، عناب سپستان ٢٠ دانه، آلوبخارا ٣٠ دانه و روغن بادام شيرين ٣ ل.
هرگاه بيمار دچار تب شده و تشنگى زياد داشته باشد آب تاجريزى و تخم كاسنى را جوشانيده و يا تخم كاسنى و ريشه كاسنى را با سكنجبين به بيمار مىدهند. آب ماست به مقدار زياد بسيار مفيد بوده و رفع استسقاء را مىنمايد.
استسقاى لحمى-در اينجا ماده و رطوبت در لابلاى گوشت و نسوج بدن رفته و آنها را سست و متورم مىسازد. چون با انگشت به محل درد فشار وارد آورند فرورفته و بعد آهستهآهسته بالا آمده و به صورت اول درمىآيد.
اسهال، ادرار و تعريق تخفيفدهنده مىباشند. از تجويز داروهاى با طبيعت گرم مانند زنجبيل و دارچين و رازيانه بايد احتراز نمود. چون امكان تحريك صفرا را به وجود مىآورند.
اگر علت از ضعف معده باشد ايجاد قى با گلقند ۴ يا انيسون ١ ل نمايند و يا ريوند چينى را به قدر يك مثقال ممزوج كرده و بدهند. براى دفع حرارت بهترين دارو در اينجا پوست هليله زرد، بنفشه، آب كاسنى و مانند آنست.
براى تعريق، بوره ارمنى را با روغن بابونه آميخته به محل ورم بمالند تا عرق كرده و رطوبت و سموم را از راه پوست خارج سازد. طرق ديگرى كه پيشينيان به كار مىبردند عبارت بود از آميخته پيه گاو با نمك و زراوند گرد و كمى روغن بادام شيرين و يا استفاده از شن گرم و يا ضماد شنبليله و قندرون با پيه. روش ديگرى كه در كتابهاى قديم بدان اشاره شده استفاده از ضمادى مركب از سرگين گاو و بز با خاكستر چوب درخت مو، قطران و سركه بوده است. براى تعريق بيشتر بدان گوگرد هم مىافزودند. اين ضماد براى هر سه نوع استسقاء تجويز مىشده است؛ در نوع لحمى بر تمام بدن، در نوع ذقى بر شكم و در نوع لحمى آن را به اطراف بدن و دست و پا مىماليدند. قدما همچنين بيمار را براى عمل تعريق به حمام نسبتا گرم مىبردند تا عرق كند و پيوسته عرق او را خشك مىكردند. در برابر اشعه آفتاب و در شن گرم مىخوابانيدند و از آب چشمههاى معدنى استفاده مىنمودند.
استسقاى طبلى-علت اين نوع استسقاء را از بادهاى غليظ و رطوبت كم مىشناختند. بقراط آن را استسقاى خشك ناميده است. در كتب گذشتگان، سبب اين نوع استسقاء از شدت برودت و رطوبت معده يا از گرمى كبد آمده است. فساد هضم را هم دخيل دانستهاند كه غذاى مستحيل به باد مبدل مىشود، زيرا افراط حرارت تضعيفكننده هضم است و ضعف هضم نيز ايجاد نفخ مىنمايد. در اين نوع استسقاء شكم مانند مشك متورم شده و با زدن بر روى آن صداى طبل شنيده مىشود و ناف هم بيرون مىآيد.
به روش گذشتگان بايد منقّيات و ملينّات موافق طبع مانند ترنجبين و شيرخشت و تنقيه از شكر سرخ به كار برده شود و مراعات مزاج بيمار به عمل آيد. استفراغ با ملايمت صورت گيرد. داروهاى «گرم» خيلى با احتياط تجويز گردند. زيرا گرم شدن كبد ايجاد عطش مىنمايد. با تجويز عصارههاى خنك مناسب و آب ميوههاى موافق طبع مىتوان كمكم كبد را يارى داد. ريشه چوب گز در رفع صلابت كبد و طحال بسيار مفيد ذكر شده است. دستور زير براى همه اقسام استسقاء مؤثر است:
چنانچه تب و تشنگى زياد باشد تاجريزى، تخم كاسنى و ريشه كاسنى مىدهند. براى لينت مزاج، مطبوخى مركب از سنامكى ١ ، پوست هليله كابلى ٣ ، بنفشه ٣ ، نيلوفر ٢ ، مويز منقّى ١ ، آلو سياه، عناب ٢٠ دانه، مغز فلوس ١٢ ، ترنجبين ١۴ و روغن بادام شيرين ٣ ل داده مىشود. پس از پاكسازى بدن و دفع سموم از راه روده ترتيب تعريق را فراهم مىآورند. از شستشو با آب سرد احتراز مىكنند.
***
چون غالبا در بروز بيمارى استسقاء اعضاء و احشاء ديگر (معده، روده، طحال، صفاق، ششها، اعضاى تناسلى و. . .) نيز شركت دارند لذا ضمن درمان بيمارى به علاج آنها نيز بايد پرداخت .